زمان آنقدر عجیب و بیشفعال شده که حتی دقیقترین آدمهایی که میشناسم، سرِ کلافش را گم کردهاند. شاید هم خودشان رهاش کردهاند. دیروز استاد سیگنال توی کانالش نوشت هفدهم فروردین -یکجایی توی گذشته- آزمون میانترم میگیرد. وَ من عصر را طوری از خواب بیدار شدم انگار که نیمهشب باشد.
هوشیاران را رهی در باد بودزمان آنقدر عجیب و بیشفعال شده که حتی دقیقترین آدمهایی که میشناسم، سرِ کلافش را گم کردهاند. شاید هم خودشان رهاش کردهاند. دیروز استاد سیگنال توی کانالش نوشت هفدهم فروردین -یکجایی توی گذشته- آزمون میانترم میگیرد. وَ من عصر را طوری از خواب بیدار شدم انگار که نیمهشب باشد.
چرا کودک بدقلقی می کند؟ چگونه کودکان را آرام کنیم؟ما همهمون مردهیم. از صبح تاحالا خیلی فکر کردم ولی یادم نمیاد چی شد که مردیم. یه نقطهای توی زمان هست که قبل از اون، تابع زمان، مقدار ثابت میگیره. انگار هرچیز از ازل حالِ ثابتی داشته و توی حالتی شبیه به روزمرهگی، ناگهان یه انفجار کشنده اتفاق افتاده. میدونم که اینطور نبوده. میدونم که زمان، پیش از مرگمون تابعی از درجهی n و همین طور m متغیری بوده ؛ که نشه حتی توی فضای سه محوری کشیدش، پر از قله و دره و شکستهگی از صد جهت بوده. اما فقط میدونم. چیز درست و دقیقی یادم نمیاد.
اینکه تازه بگیری :)تعدادی نوشته پیدا کردهام که تعدادیشان را با چیزی شبیه به جوابیه یا نامه برای کسی، میخواهم اینجا بگذارم. آخرینشان مربوط به چند ماه پیش است. مرا برای باورهایم نسبت به خدا لای منگنه گذاشته بود و من، به سادهگی فقط گریه کرده بودم. بعد از چند روز هم پاهاش را قطع کرده بودم. بعضیشان با من مرتبطند و بعضیشان با نامیمذکر و دو بخشی. نامیکه فقط بهانه بود. بهانهای برای منی که دلم مدام اسرافِ خودش را میخواست...
قسمت اول درس پنجم ریاضی نهمتعداد صفحات : 0