يكشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳
روشنا
در طریقِ عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با دردِ تو خواهد مرهمی
اهلِ کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهرُوی باید جهان سوزی نه خامیبیغمی
آدمیدر عالم خاکی نمیآید به دست
عالمیدیگر بباید ساخت، وز نو آدمی